این نقاشی ها رو از فیلم Howl's Moving Castle کشیدم . فیلم خــــــیلی قشنگی بود واقعا! غم انگیز هم بود اما آخرش خیلی خوب تموم شد :) من عاشق فیلم هایی هستم که آخرشون خوب تموم میشه =)
بیست و ششمین ماه گرد ازدواجمون مبارک! =)
+ اگه میتونستین در آینده جنسیت (دختر یا پسر بودن) بچه تون رو انتخاب میکردین، این کار رو میکردین؟
+ الان دانشمندان یاد گرفتن که وقتی بچه در شکم مامانش هست چطور میتونن رنگ چشم و هوشو شخصیت و جنسیتش رو عوض کرد . خیلی پول میخواد حدود 18000 دلار فقط برای تغییر جنسیت! یعنی در آینده هر کی پدر مادر پولدار تری باشه میتونه بچه ی زرنگتری هم داشته باشه ... چه دنیایی داره میشه! :|
چقدر این فیلسوف ها بیکارند :| به همه چی گیر میدن! مثلا بعضی هاشون میگن که هر چی که ما میبینیم فقط یه کپی هست از واقعیت . و واقعیت رو هیچ وقت نمیشه درک کرد چونکه ما نمیتونیم بهش دست رسی داشته باشیم :|
بعضی ها میگن هر چی ما میبینیم درسته و حقیقته و کپی وجود نداره! و وقتی ما میتونیم اشتباه کنیم در مورد چیزی با اینکه حقیقت رو میبینیم، پس یعنی که هرچی ما میدونیم میتونه اشتباه باشه! و توی این دنیا هیچ علمی درست نیست :|
بعضی ها هم میگن که اصلا هیچ شیء وجود نداره! اگه نمیبینی ش یعنی نیست :| یعنی الان درخت بیرون خونتون وجود خارجی نداره! باید بری ببینیش که بدونی هست . وگرنه هیچی نیست!
بعضی ها هم میگن هیچ رنگی وجود نداره! هیچ چیزی رنگ نداره . همه ش انعکاس نور هست که بهشون رنگ میده .. از ذهن ما هست که اونا رو رنگی میبینه .. که یه جورایی هم درسته و ترسناک :| یعنی همه چی بی رنگه ؟! یعنی ذهن ما همیشه ما رو گول میزنه ..
چرا من این کلاس رو برداشتم؟ :|
+ همچنان خونه ی جاری م هستم =) من از وقتی اومدم این شهر بیشتر خونه ی جاری م بودم تا آپارتمان خودم =)
+ این جمعه دارم با قطار میرم شهر آقای شوهر! تفلد برادر شوهرمه .
+ خدایا دل تک تکه اعضای خانواده م رو شاد کن :) و همیشه شاد نگهشون دار
عید فطر مبارک همگی! من که فردا کلاس دارم از 9 صبح تا ساعت 7 شب =) ولی وقتی برگردم خونه حتما میرم یه چایی خوشمزه واسه خودم درست میکنم و با بیسکوییت نوش جان میکنم =)
الان آپ کردم چون میدونم فردا وقت نمیکنم و لپ تاپ م هم دستم نیست .
احساس میکنم تازه فردا اولین روزه دانشگاهه =) چون این دوهفته دست به کتاب دفتر نزدم =|
قهوه ی تلخ داره خیلی باحال میشه! =)
خوشحال نیستین حالا میشه همه ش غذا خورد؟!!! (یا من خیلی گامبالو ام؟)
سلام! دیروز برادر شوهرم اومد دنبالم و من رو برد خونشون . خودش رفت شهر مامانش اینا و من موندم و جاری گلم :) افطار با هم بودیم .
طوفان خیلی شدید بود . بارون هم با سرعت 45 mile در ساعت میبارید .هشدار داده بودن که شاید سیل بیاد!!!!! :|
برق ها خیلی عجیب بودن!!! توی حال و اتاق خواب برق ها روشن بود اما پریز برق کار نمیکردن . توی آشپزخونه پریز برق کار میکردن و برق کار نمیکرد =)
تا اینکه افطار رو خوردیم و فیلم هندی هم تموم شد . بعد یوهو همه ی برق ها رفت =) و ما هم گرفتیم خوابیدیم تا امروز .
امروز هم اومدیم آپارتمان من با جاری م چون اینجا برق ها نرفته .
توی خیابون ها همه ش برگ های درخت ها ریخته و شاخه ها کوچیک و بزرگ . درخت های کوچولو هم همه کج شدن بیچاره ها =)
امروز دیگه هوا آفتابی و گرمه . خدا رو شکر به خیر گذشت . مرسی دعا کردین!
دوبار که زلزله اومد . حالا هم طوفان Irene در راهه .. امروز قراره هر دقیقه از راه برسه . هر کی جونش رو دوست داشته از شهر رفته بیرون . میگن خیلی ترسناکه وقتی از فضا این طوفان رو نگاهش میکنن ...
التماس دعا! و حلالم کنین اگه ازم خبری نشد :-"
وقتی رنگ هام ته میکشه و نمیدونم چی چی بکشم همیشه از اینا میکشم:
+ ایشالله درسام یکمی سبک تر شد میخوام گلِسر درست کنم... شاید هم یه مغازه ی کوچیک بزنم توی سایت etsy و بفروشمشون =)