بعضی وقت ها دادمون در میاد که توی این همه بدبختی چرا خدا صدامون رو نمیشنوه! چرا جواب مون رو نمیده! ولی یادمون میره که معلم سر جلسه ی امتحان همیشه سکوت میکنه :)
این روزها اتفاقاتی بود که نباید می افتاد و افتاد . و اتفاقاتی بود که باید می افتاد و نیفتاد ... برای همین کم پیدا بودم :)
امیدوارم که روز خیلی خوبی داشته باشین دوستای گلم!
سلام دوستم

حالا میان سکوت خددا ، میگذارد تقلب کنیم یا نه !! جمله قشنگی نوشته ای ...
نقاشیت زیباست .. با آن قلب کوچک پر معنا ....
مراقب خودت باش دوستم
هه هه به اونم فکر نکرده بودم =) فکر کنم اگه تقلب کنیم بعدا از نمره مون کم میکنه =)
قوربونت برم :* لطف داری گلم!
چه جمله ی قشنگی : معلم سر جلسه ی امتحان همیشه سکوت میکنه :)
:)
:*
ممتحن بودن خدا بدترین اتفاقه دنیاست..
+ از جمله ی اول لبخندی رو لبم ظاهر شد و دلم گف: راس میگه!
++امیدواری بک دوست گلم!
امیدوارم لبات همیشه خندون باشه گلم!
MARVELOUS!
راستی ما مال هم شدیم بالاخره.
vaaaaaaay che aaaleee =)
khoshbakht beshi azizam
پاراگراف اول نوشته که خداوند رو همچون معلمی ساکت که در حال آزمون گرفتن از ما آدمها توصیف کرده بسیار عالی بود ... درباره ی نوشته ی بعدی (دخترونه) جمله ای را مخالف بودم که متاسفانه قسمت نظرات بسته بود و به نظرم فرهنگ اینکه دختر فقط باید ناز کنه و به نوعی تاقچه بالا بذاره و پسران باید التماس کنند اشتباهه و در عالم عشق، «دوست داشتن» و ابراز آن امری است دو طرفه.
البته میدونم که منظور شما اون دست پسراییه که به نوعی عقده ی دگر آزاری دارند و با رفتار و گفتارشون رفتارهای آزاردهنده دارند ... بهرحال خوشحالم که خیر خداوند را بهترین میدانید و سرتسلیم به آن سپرده اید که هرآنچه که قرار بود رخ دهد و ندهد به نتیجه رسید.
موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید